تصویری از درد و داغ در آینهی ۷ و ۸ ثور
در هفتم ثور سال ۱۳۵۷، یک مجموعهی مزدور تحت نام حزب دیموکراتیک خلق به حمایت مستقیم اتحاد جماهیر شوروییی وقت با راه اندازی کودتای خونین در برابر حکومت داوود خان با ریختن خون دهها تن به قدرت رسیدند که این کودتا سرآغاز فاجعه و نابودی کشور را رقم زد.
کودتای ۷ ثور در حقیقت سرآغاز تجاوز اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان دانسته میشود، این تجاوز سبب شد نزدیک به دو میلیون نفر از مردم مظلوم این سرزمین شهید، سه میلیون معلول و معیوب و پنج میلیون دیگر خانه و کاشانهی خود را ترک کرده به کشور های همسایه آواره شوند.
در این کودتا چنان برای تحقق اهداف کرملین تمام ارزش های ملی و اسلامی را زیر پا نهادند و چنان وحشت و جنایت آفریدند که قلم از ذکر آن به گریه می آید و روی مقتدای شان لینین و استالین و مائوی ملعون را در جنایت و خیانت سفید کردند.
کودتاه ۷ ثور پیام و پیامدی جز قتل و غارت، حقارت و اسارت، ویرانی و بربادی هیچ ارمغانی به مردم افغانستان نداشت.
جنایتِ تربیت یافتهگان کرملین در ۲۴ حوت هرات که در یک شب و روز ۲۴ هزار انسان بی دفاع و مظلوم اعم از زن و مرد، طفل، پیر و جوان را به رگبار مسلسل های سبک و سنگین و همچنان بمباردمان های با طیارات جنگی به خاک و خون کشانیدند؛ نشان میدهد که بیگانهگان تا چه حد بالای سکتور های نظامی و امنیتی کشور تسلط داشتند.
داستان شهادت دوازه هزار شهدای مظلوم زندان پل چرخی و سایر زندانهای کشور بینهایت دردناک و اسفبار است که هرگز خاطرات آن مجاهدانِ در راه خدا فراموش نخواهد شد، مبارزاتشان باخط زرین در صفحات تاریخ ثبت خواهد گردید.
سوال مطرح است که چطور و چگونه بهترین کدر های تحصیل کردهی کشور که سرمایه های حقیقی این سرزمین محسوب میشدند به جرم معتقد بودن به اسلام توسط هموطنانش (خلقی و پرچمی) زنده بهگور و هزاران تنِ دیگر با استفاده از وسایل شکنجه و عذابهای دردناک، پیکرهای مطهر شان به پارچه های کوچک وبزرگ تقسیم و سوختانده میشدند.
بهیقین که حکایت از جنایات رژیم های سفاک هر قلبی را بدرد میآورد و هر جگری را خون و هر چشمی را گریان میسازد.
وظیفهی وارثین شهدای انقلاب اسلامی است تا با بیان حقایق و وقایع پرده از جنایات رژیم منفور خلق بردارند.
شاید تاریخ کمتر چنین فاجعۀ طولانی را در خاطرۀ خود داشته باشد؛ هرچند حافظه تاریخ افغانستان مملو از فاجعه ها و مصیبتها است که در هر برههی زمانی هزاران انسان مظلوم در جنگ های بیرحمانۀ داد برضد بیداد به خاک و خون کشیده شده اند.
در جهان شاید کمتر کشوری باشد که مانند افغانستان قریب به نیم قرن در میان خون و آتش، فرزندانش غنوده و مورد انواع دسایس و وسایس قرار گرفته باشد، سرزمینِ مصیبت و رنج های بیپایان و زخم های بیدرمان که حتی حافظهی تاریخ را شگفت زده کرده است.
شایان ذکر است، ایالات متحده آمریکا با استفاده از مظلومیت افغانها در سالهای اشغال ارتش سرخ همچنان اتحاد شوروی اقدام به اجیر ساختن تعدادی از انسانهای ضعیف النفس بهنام روشنفکر و مجاهد دست به همان سناریوی زده بود که اتحاد جماهیر شوروی وقت در هسته گذرای و مدیریت خلق و پرچم انجام داده بود.
مسلماً جنایات هولناک مزدوران غرب در تخریب ارضی و مغزی افغانستان به مراتب بیشتر از سرسپردگان کرملین است.
متاسفانه دولت های وابسته به غرب طی این دو دهه کارهای اساسی و بنیادی که به خیر و صلاح کشور صورت میگرفت انحام ندادند و از فرصت های پیش آمده و مساعدت های کشور های جهان استفادهی معقول صورت نگرفت، بلکه متاسفانه فقیر، فقیرتر شد، فقر گسترش یافت و بیش از هفتاد در صد مردم در همان زمان نیز زیر خط فقر قرار داشتند.
حکومت های دست نشانده به رهبری کرزی و غنی بجای ملت سازی به مشروعیت بخشیدن جریان های متعصب قومی و مخالفت با جریان های اصیل جهادی و شخصیت های اسلامی و ملی کشور را عملا بهدست تفنگداران جاهل و تکه داران قومی تحویل و آنرا به جغرافیای زبانی و قومی تقسیم کردند که تبعات ویران کننده و تاثیرات مخرب آن در کشور هنوز هم قابل رویت است.
استعمارگران جهت تطبیق برنامه های استعماری خویش انسانهای بیهدف و بی مکتب را به عناوین مختلف بر گردههای مردم سوار نموده دولت را در اختیار یک مجموعه ای کوچک مافیای، بی رحم، بی هدف، جاهل و بیعاطفه سپردند.
این مجموعهی فاسد مشترکاً با چپاولگران غربی دارایی های داخلی و مساعدت های جهانی را بلعیدند و به یغما بردند.
قطعاً کشوری که از داشتن اردوی مقتدر و مستقل محروم باشد، مانند جسمی است که روح ندارد، حیات ندارد، رشد، ترقی و تعالی ندارد، مانند قبرستانی است که هر کس و ناکس بالای آن جولان میزند میپاشد.
با تاسف، در طول تاریخ نبود سیستم دفاعی قدرتمند (اردوی مقتدر و مستقل ) در کشور باعث گردید که در هر برههای از زمان، قدرت های استعماری و منطقوی بر آن لشکرکشی کنند و مردم بی دفاع آنرا لگدمال و این سرزمین را به مراکز آزمایشگاه سلاح های غیر متعارف، استعمال مادر بمها و پدر بمها و جولانگاه تروریستانِ خون آشام بین المللی تبدیل شود.
در فرجام میتوان گفت؛ هشتم ثور شیرینی ها و تلخی های خود را دارد، شیرینی هشتم ثور سقوط دولت کودتاهی رژیم دست نشانده در کشور است؛ اما تلخی هایی دارد که به مراتب از شیرینیهای آن بیشتر است، قبل از آن که کام ملت را شیرین کند تلختر کرد.
هشتم ثور در ظاهر روز پیروزی مجاهدین است و در باطن حرف های نهایت خطرناک در آن کتمان و پنهان است که تا هنوز هم مردم افغانستان متاسفانه از آن مطلع نیستند و در شرایط کنونی بیان آن را به خیر و صلاح کشور و ملت مجاهد افغانستان نمیدانم.
خداوندا! به ما بصیرت ديدهاى تيزبين عنایت بفرما تا عاقبت زندگى اقوامى را كه پس از پيروزى به خاطر اختلاف و پراكندگى گرفتار دردناكترين شكستها شدند ببينيم و از آن راهى كه آنها رفتند نرويم.
بار الها! آنچنان نيت خالصى به ما عطا كن كه پا بر سر ديو نفس بگذاريم و آنچنان معرفتى كه با پيروزى مغرور نشويم و آنچنان گذشتى كه اگر ديگرى كارى را بهتر از ما انجام مىدهد به او واگذار كنيم.
كه اگر اينها را به ما مرحمت كنى مىتوانيم بر همه مشكلات پيروز شويم و چراغ اسلام و قرآن را در دنيا روشن و زنده نگهداريم.
نویسنده: دکتور عبدالرووف توانا رییس کانون علمی فرهنگی شهید استاد عبدالقادر توانا
هفتم ثور ۱۴۰۳