قتل عام مردم غزه طی هشت ماه جنگ نشان داده است که دشمنی سردمداران آمریکایی با اسلام ومسلمانان ذاتی است.
برای حکومت طاغوتی آمریکا هویت خاصی فرض کردهایم که طبعاً این هویت مشخصاتی دارد و هر مجموعهای که این مشخصات را داشته باشد، دارای هویت آمریکایی است.
روح همه مشخصات و مؤلفههایی که در هویت آمریکاست، مفهومی قرآنی به نام «استکبار» نام دارد. بنای اولیه انسانهایی که بر روی کره زمین زندگی میکنند، این است که با هم تبادل کار و منافع و مصالح داشته باشند، اما انسانهایی پیدا میشوند که حاضر نیستند این روابط مساوی و عادلانه بین آنها با سایر گروههای انسانی برقرار شود.
اینها میگویند: ما انسان های برتر هستیم و با انسانهای دیگر فرق داریم.
اصل استکبار از «کبر» به معنای بزرگی است. ابلیس که خداوند درباره او میفرماید: واستکبر وکان من الکافرین، خودش را بزرگ دید و گفت: من برای آدم خاکی سجده نمیکنم.
خودش را بزرگ دید، ولی این یک توهم بزرگ بود و واقعیتی نداشت؛ در بین انسانها نیز کسانی هستند که این توهم را دارند.
در تاریخ نیز نمونههای زیادی برای این مسئله وجود داشته است؛ بهخصوص در جنگهای جهانی کسانی پیدا شدند که میگفتند: ما نژاد برتر ایم و باید بر نژادهای دیگر حکومت کنیم.
تفکر هیتلری همین بود و می گفت هرکس ذاتا به سمتی که آفریده شده است میلان دارد گروهی داتاً حاکم، گروهی سلطه پذیر و ما چون برتر استیم سعی کنیم برتری خودرا با حاکمیت حفظ کنیم.
این همه فسادهای جنگ جهانی به خاطر این تفکر بود. خودمحوری و خودبزرگبینی در اصل همان هویت شیطانی است که در انسانها نیز پیدا میشود.
به دنبال این هویت، وقتی جامعهای خودش را برتر از دیگران بداند، در مقام این برمیآید که بر دیگران تسلط پیدا کند و زور بگوید.
ریشه قلدرمآبی، زورگویی، سلطهجویی و… همان استکبار است.
بدیهی است که چنین جامعهای نمیتواند خود را با کشورهایی که از لحاظ علمی، صنعتی، ثروت و سایر شرایط زندگی مادی عقبترند، همتراز بداند.
سلطهجویی و خودبرتر بینی هویت آنهاست و حکم ذاتی آنها را دارد. امروز بخشی از انسانهایی که روی زمین زندگی میکنند مصداق مستکبر هستند و در رأس آنها آمریکاست که خودش را از همه برتر میبیند.
البته این بدین معنا نیست که هر کس در قاره آمریکا زندگی میکند، مستکبر است؛ بلکه منظور آن دسته مردمی است که وجه اشتراکشان در تشکیل این جامعه و این صفات است.
برخی از کسانیکه در آنجا زندگی میکنند، شاید بسیاری از آنها از ما متواضعتر و حقجوتر باشند.
گاهی ضرورتهایی وجود دارد و چارهای جز این ندارند که با آن دولت زندگی کنند. ممکن توجه کردهاند همین کسانیکه به یک رئیس جمهور رأی میدهند، بعد از چندی مجسمهاش را آتش میزنند، مسخرهاش میکنند و به او فحش میدهند.
همانگونه که اکنون بخش عظیمی از مردم آمریکا نسبت به عملکرد حکومت امریکا در حمایت بدون چون و چرا از رژیم صهیونیستی در قتل عام مردم مسلمان فلسطین مخالف اند و از عملکرد سردمداران امریکایی بیزار اند.
مسلماً که این نشان میدهد که دشمنی مستکبرین آمریکایی با ما مسلمانان ذاتی است؛ یعنی مادامی که آمریکا هویت استکباری دارد، نمیتواند مسلمانان را عددی به حساب بیاورد، حتی اگر در جایی از روی فریب وخدعه به مسلمانی احترام بگذارد، از مسلمانان تعریف کند، یا بگویدکه ما دلمان برای مسلمانان میسوزد، دام فریب بس بزرگ است.
حقیقتاً آنها برای هیچ فردی دل نمیسوزانند؛ حتی حاضرند هزاران، هزار مسلمان را قتل عام کنند تا به منافع ناچیز مادیشان برسند، مصداق بارز آنرا در غزه و جنگ های افغانستان، عراق و سوریه در سالهای اشغال امریکایی اظهر من الشمس به همگان هویداست.
قابل تذکر است با همهای این نابسامانی ها بنده های خدا هرگز زیر بار ظلم هیچ طاغوتی نمیروند بلکه با قاطعیت و شجاعت تمام در مقابل استکبار و استعمار قد علم میکنند.
بنابراین ما باید سعی کنیم هویت خودمان را بهتر بشناسیم و ما نیز نسبت به خودمان دچار این غرورها و خودبزرگ بینیها نشویم. به نظر من خداوند استکبار را از همه چیز بدتر میداند؛ زیرا او خداست و ما بندهایم. ما در مقابل او، حکم صفر در مقابل بینهایت را داریم.
هیچ عدد بزرگی با بینهایت نسبتی ندارد؛ چه رسد به صفری که از خودش هیچ چیزی ندارد. چیزی که خدا دوست دارد و خودش میگوید انسان را برای آن آفریدهام، بندگی است و بندهگی خود را به معمای واقعی کلمه بهجا آورد؛ یعنی به عنوان بنده و مخلوق خدای بزرگ باید بفهم که از خودت هیچ چیزی نداری و به چیزهایی که من به تو دادهام، مغرور نشو. اینها همه متعلق به من است، و در اختیار تو قرار دادهام تا از آنها استفاده کنی و استعداد رحمت بینهایت را پیدا کنی، نه اینکه در مقابل من بایستی و استکبار کنی!
ما در صورتی در مقابل این مستکبران میتوانیم مقاومت کنیم، خودمان را نبازیم و امید خود را در هیچ شرایطی از دست ندهیم و اینجاست که به یاری خدا پیروز میشویم که این روحیه بندگی را در خودمان تقویت کنیم؛ البته بندگی نسبت به خدا، نه نسبت به انسانهای دیگر… بنده خدا زیر بار هیچ کسی نمیرود، خداوند نیز چنین اجازهای نمیدهد.
حتی اینکه فرموده است از پیغمبر اطاعت کنید، برای این است که در واقع کلام آنها کلام خداست؛ مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ.
ما فقط یک مطاع حقیقی بالاصاله داریم. اطاعت پیغمبر نیز به خاطر این واجب است که اطاعت خداست.
دکتور عبدالرووف توانا رییس و بینانگذار کانون علمی فرهنگی شهید استاد عبدالقادر توانا